سعد اسکاف گوید: خدمت امام باقر علیه السلام رهسپار شدم و مى خواستم اجازه ورود بگیرم که دیدم جهازهاى شتر در خانه صف کشیده و به ردیف است ، ناگاه صداهائى برخاست و سپس مردمى عمامه به سر شبیه سودانیها بیرون آمدند، من خدمت حضرت رسیدم و عرض کردم : قربانت ، امروز بمن دیر اجازه فرمودى ، و من اشخاصى عمامه به سر دیدم بیرون آمدند که آنها را نشناختم ، فرمود: ندانستى آنها کیانند؟ عرض کردم : نه ، فرمود: آنها برادران جن شما هستند که نزد ما می آیند و حلال و حرام و مسائل دینى خود را از ما میپرسند.

 

اصول کافى جلد 2 صفحه 243 روایت 3


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مديراجرايي آقا تبريز 09031331717 دست به قلم جلوه ی بهاران اخبار ترفند ها و نکات دنیای علم و فناوری اطلاعات درخشان آگهی روزنامه جام جم 77492795-021 نقاشی آبرنگ